ديدگاه اسلام و مسيحيت درباره علم
دو جور مكتب داريم: بعضي مكتبها علمگريزند، بعضي مكتبها خردگريزند، بعضي دينها دنبال علم ميروند، علمورز هستند، خردورزند؛ مثلاً مكتب مسيحيت كه الان به انحراف كشيده شده، شما نگاه كنيد اروپاييها پيشرفت كردند؛ به ظاهر يعني تمدن ظاهري در علوم تجربي بود و پيشرفتشان به خاطر اين بود كه مسيحيت تحريف شده را كنار گذاشتند؛ اما ما زماني كه واقعاً مسلمان بوديم، چقدر پيشرفت كرديم؟ چقدر همه چيز داشتيم؟ طب ما اول بود، در علوم مختلف، رتبه اول را داشتيم. گوستاو لوبون ميگويد: تمام چيزهايي كه در غرب داريم، همه را از مسلمانها گرفتيم. نگاه مسيحيت به علم، خيلي جالب است. در باب دوم آيه 16 و 17 در كتاب تورات سفر پيدايش ميگويد: خداوند درختهايي را ممنوع كرد. گفت آدم از اين درختها نخور. يكي از درختها درخت نيك و بد و علم بود. قرار بود آدم نخورد. پدر ما آدم از درخت علم خورد، عارف به نيك و بد شد، عالم شد. انسان كه نبايد عالم شود. از اين درخت خورد عالم شد. مبادا دست آدم به درخت حيات برسد تا ابد زنده ميماند. خداها زياد ميشوند. بايد از بهشت بيرونشان كنيم. كتاب مقدس ميگويد: جرم ما كه از بهشت بيرونمان كردند، اين بود که دنبال علم رفتيم. اين يک ديدگاه درباره اصل علم است. مي رويم سراغ اسلام همه اش ميگويد دنبال علم باش پيغمبر وقتي وارد مسجدي شدند يك طرف حلقه زده بودند بحث هاي علمي ميكردند يك طرف نماز و ذكر ميخواندند اصحاب نگاه ميكردند پيغمبر كدام جمع ميرود خيلي ها در دلشان ميگويند پيغمبر خداست اهل ذكر و مناجات است حتما ميرود داخل كساني كه اهل عبادت هستند اما آن طرف دارند بحث علمي ميكنند هي دارند سر همديگر داد ميزنند بحث ميكنند آنها آن طرف آرام عبادت ميكنند چقدر خدا دوستشان دارند بعضي از اصحاب اينطوري فكر كردند پيامبر كدام گروه را انتخاب كردند رفتند سمت اونهايي كه مباحثه ي علمي ميكردند اصحاب سوال كردندي يا رسول الله چيكار ميكني اينها دارند نماز ميخوانند پيغمبر فرمو دند كه اگر علم بيايد نماز ميآيد اگر علم بيايد حال عبادت ميآيد اگر علم بيايد نماز ماندگار ميماند اگر علم نباشد چي؟ همه اش خواهد رفت و همه اش بي اثر ميشود خب گفتيم امام صادق گفت اين علم نوري است كه در دلت بايد روشن شود اين علم چي است چيكار بايد بكنم اين دل نوراني شود چيكار كنم اين علم در دلم روشن شود
درباره این سایت